دو شنبه 27 بهمن 1393
ن : راحیل

پیش از اینها فکر میکردم خدا...

پیش از اینها فكر می كردم خدا

خانه ای دارد كنار ابرها

 

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس خشتی از طلا

 

پایه های برجش از عاج وبلور

بر سر تختی نشسته با غرور

 

ماه برق كوچكی از تاج او

هر ستاره، پولكی از تاج او

 

اطلس پیراهن او، آسمان

نقش روی دامن او، كهكشان

 

رعد وبرق شب، طنین خنده اش

سیل وطوفان، نعره توفنده اش

 

دكمه ی پیراهن او، آفتاب

برق تیغ خنجر او ماهتاب

 

هیچ كس از جای او آگاه نیست

هیچ كس را در حضورش راه نیست

 

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود

از خدا در ذهنم این تصویر بود....



:: برچسب‌ها: خدا, تصویر,


دو شنبه 20 بهمن 1393
ن : راحیل

میازار موری که....

 مورچه ای در میان سبزی ها:

 

سبزی فروش محله می گفت:
یک روز جناب میرزا تشریف آوردند و مقداری سبزی خریداری نمودند. پس از نیم ساعت دیدم ایشان سبزی به دست به طرف مغازه ام می آیند، خیلی ناراحت شدم زیرا با خود فکر کردم که شاید سبزی ها خراب بوده و آقا پس آوردند. خیلی خجالت کشیدم و در فکر بودم که چه بگویم. در همین خیالات بودم که دیدم ایشان با آن قد خمیده و چهره ملکوتی وارد مغازه شدند و فرمودند: این سبزی ها را از کجا برداشتی و به من دادی؟ عرض کردم: چطور مگه؟

فرمودند: وقتی سبزی ها را منزل بردم، دیدم یک مورچه در میان سبزی ها است و احتمال دادم که لانه ی مورچه باید در درون مغازه شما باشد و من او را آواره کرده ام، حالا خودم او را آورده ام تا از جایی که برداشته ای بگذارم تا به راحتی به سوی لانه اش حرکت نماید.

خاطره اي از ميرزا جواد آقا تهراني

 



:: برچسب‌ها: رحمت, مورچه,


چهار شنبه 2 اسفند 1389
ن : راحیل

باز باران...



:: برچسب‌ها: باران, رحمت,


شنبه 23 بهمن 1389
ن : راحیل

دلتنگ خوبیاتم...



:: برچسب‌ها: خوبی, عکس,


چهار شنبه 22 بهمن 1389
ن : راحیل

خدا منو دوست داره...

 

 

همین چند روز، مطلبی رو خوندم که خیلی برام شیرین بود؛ حیفم اومد بقیه بی نصیب بمونن؛ لبخند
اون مطلب این بود که:

خدا، رحمت به بندگان رو بر خودش واجب کرده؛ طوریکه جایی برای افتادن و زمین خوردن بندگان نگذاشته و اگر هم کسی بیفته، او را به رحمت خودش بلند می کنه.
او وفایش بر بی وفایی بندگان، غالبه. فقط یه شرط داره؛
اینکه ظهور مهر و رحمت خدا رو در هستی جدی بگیرن.
یعنی بدونن هر قدم که برمی دارن، رحمت خداس.
حتی اگه گناه کردن، امیدشون رو از دست نمی دن و دوباره به سوی او برمی گردن.
هیج جا خالی از رحمت خدا نیست؛....

 



:: برچسب‌ها: تصویر, زیبا,


شنبه 18 بهمن 1389
ن : راحیل

روزی تو خواهی آمد...

مهدی می آید تا...

*مهدي مي آيد تا همه بردگان را در سراسر جهان آزاد كند 
مهدي برده اي روي زمين نخواهد گذاشت مگر آنكه آزادش كند
هيچ بدهكاري در دنيا نمي ماند و رسم بدهكاري بر خواهد افتاد.

*هيچ ظلمي نسبت به هيچ كسي نمي ماند مگر آنكه مهدي آن را برطرف سازد.

*تمام انسانها براي مهدي مهم و ارزشمندند ، كوچكترين حق براي او
بزرگ است و آن را فروگذار نخواهد كرد و هيچ حقي از حقوق بشري پيش مهدي
كوچك نيست.

*در روايات آمده مهدي چنان متواضع و مردمي اي است كه گويا با دست خود عسل در
دهان مردم مي گذارد.

*در رستاخيزِ مهدي، هرچه هست درستي و برادري و رحمت و صلح و يگانگي است.

*او امينت جهاني را او خواهد آورد.

*شعار جامعه اي كه مهدي مي سازد محبت است هر كس هر چه نياز دارد بي ممانعتي
از جيب ديگري بر مي دارد .
مردم از هم سود نمي گيرند ؛
كينه از دلها بيرون مي رود .
نظام اقتصادي جهان زير و رو مي شود...

*روش حضرت اين است كه با كار گزاران خود بسيار سختگيرند و با مردم عادي به
خصوص محرومين بسيار مهربانند. به طور يكه بعد از مدتي ديگر هيچ مستمند در
جامعه باقي نمي ماند.

*بشريت در دوران او معني واقعي زندگي بشري و انساني را مي فهمد.
آرمانهاي تمام دنيا را او محقق خواهد كرد.

* او رازهاي عالم را مي داند ؛علم و كتاب و سنت در دست اوست.
*چهره اش به پيغبر مي ماند موهايش بر شانه هايش ريخته و بوي خوش مي دهد.

*در روايت آمده مهدي از همه بشريت 313 نفر را برگزيده كه اينها كادر اصلي و
مديران او در انقلاب جهان هستند كه 50 نفر آنها زن هستند. در واقع پنجاه زن
در انقلاب مهدي جهان را اداره مي كنند يعني در عالي ترين و پيچيده تري
مناسبات عالم وارد مي شودند و تصميم گيري مي كنند.

* در روايتي از امام باقر(ع) آمده وقتي قائم ما ظهور كند دست خود را
بر سر بندگان خدا خواهد كشيد و تمام قدرت عقلاني بشر را متمركز و
مجتمع مي كند يك مرتبه سطح عقلانيت بشر به طور جهشي چندين پله صعود مي كند.
در حدي كه زنان خانه داري كه در خانه به وظيفه همسر داري و تربيت فرزند مي پردازند نيز از علم بي بهره نمي مانند.

 

برگرفته از بیانات استاد رحیم پور ازغدی



:: برچسب‌ها: باران, انتظار,


یک شنبه 3 دی 1389
ن : راحیل

نشاط...



:: برچسب‌ها: گل, سلامت,


1 فروردين 1388
ن : راحیل

وضو که می گیری...

وضو که می گیری

با لب خندان سر جانماز بنشین،

 نگو من گناهکارم.

 اگر اخم ها را در هم بکشی ملائکه می ترسند، آن ها لطیفند.

بدون اینکه غضبناک و پکر باشی لباس تمیز و قشنگ بپوش، دم آینه خودت را نگاه کن و سرجانماز بنشین.

قشنگ وقتی بدنت آرام گرفت و کِیفت به راه افتاد، بلند شو و بگو الله اکبر.

 برای نماز عجله نداشته باش، یکی دو دقیقه بنشین تا آماده شوی.

 اذان و اقامه هم برای آمادگی ست.

 می دانی که اگر اذان بگویید دو صف از ملائکه پشت سرت می ایستند؟

 این یعنی بهجت و سرور و خوشحالی.

اگر اقامه هم بگویید سه صف از ملائکه پشت سر شما می ایستند.

نفرمود صفش چقدر است. فرمود: ملائکه پشت سرتان اقتدا می کنند و با شما نماز می خوانند.

کسی که ملائکه پشت سرش باشند چقدر نمازش زیباست.

 می دانم سخت است، گرفتاری های طبیعت افکارمان را می گیرد و آن موقع متوجه نیستیم اما هروقت حالت خوب شد سرجانماز نگاه کن عطای خدا را در حق خودت ببین. بگذار طلبکاری ها از خدا کم شود، آن وقت است که آدم سبک می شود.

 

عارف ربانی حاج محمد اسماعیل دولابی



:: برچسب‌ها: لب, خندان,


صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد